آدما:))))

ساخت وبلاگ
هدف نداشتن بدترین چیز تو زندگیه.

اجازه میدی هرکسی هرچیزی بگه و ناراحتت کنه چون تو چیزی نداری که بهش امید داشته باشی و به خاطر این خوشحال بمونی. واسه همین حس میکنی خوشی هات رو بقیه گرفتن و میخوای ازشون پس بگیریش...

وقتی هدف نداری یعنی خوشحال نیستی، و وقتی خوشحال نیستی یعنی امید نداری. و آدم بدون امید... :)

آدما:))))...
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 7:44

365 روز گذشت. یسریا تبریک گفتن و هرکدومشون که بغلم کردن یه لحظه اشک تو چشمام جمع شد... یسری ها هم طبق برنامه "هرسال،همین تاریخ" شامل دوستان و آشنایان عزیزی بودن که از اول مهر هرچند وقت یک بار تاریخ تولدم رو میپرسیدن و بازم در آخر یادشون رفت تبریک بگن=) میخواستم بشینم بنویسم ازین یه سال. ازین که چی شد و چی کردیم. ولی وقتی دوباره انگشتام لغزیدن روی کیبورد همه اون نوشته های توی مغزم یادم رفت...در نهایت چندتا جمله و کلمه رو صفحه تایپ شدن. سادَنا...ولی تو این 365 روز زندگیمو ساختن. باهاشون بغض کردم، خندیدم، غمم گرفت و کز کردم گوشه اتاق، از پشت میله های پل هوایی پاهامو آویزون کردم، زیر بارون خیابونارو دوییدم و رفتن چسبیدن به خاطره ها...شدن کلید واژه های این یک سال. خانه خیابان آسمان شب او مه آلود بغض هنجار بغض خنده فریاد نرو نگو هدفون پلی لیست سرعت باران آل استارها چای جانا گربه ها کتاب کیبورد داستان سرما سردرد سینما قول چرا؟ رها باد گزگز نواختن اضطراب ترس امتحان افتضاح روزمرگی روزمردگی:) سایه ا آدما:))))...ادامه مطلب
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 54 تاريخ : جمعه 22 بهمن 1395 ساعت: 9:13

دارم فکر میکنم به خودم...فکر میکنم به جنی که هیچوقت زیرِ تخت نبود. فکر میکنم به مخاطبی که یه روزی پی ویش اول چت لیستم بود... دارم فکر میکنم به چایی داغِ اول صبحِ اون روز! فکر میکنم از صبح تا حالا تو چندتا قبرستون دنبالم گشتن؟ تو چند تا قصار خونه پی جنازم بودن؟ دارم فکر میکنم به تو... فکر میکنم به بسته های خالیِ کدئین رویِ میزت. فکر میکنم به داستانکایی که نوشتی و هیچکس نخوند! فکر میکنم به جملات قصاری که با مداد سفید رویِ کاغذ نوشتی... فکر میکنم به اون کادوی رفیق صمیمیت که از ترسِ جنِ زیر تخت تو گنجه پنهونش کردی! اصلا فکر کردی تا حالا دنبال تو تو چندتا قبرستون گشتن؟ وقتی نبودی یادشون بود نیستی یا تورَم مثه بچه همسایه فراموش کردن؟ دارم فکر میکنم به اون... فکر میکنم به شبایی که میشینه هارمونیکا میزنه... فکر میکنم به در قفل اتاقش که پشتش یه مغز پر از جنونه! فکر میکنم به انقلابُ ولیعصرش...به تجریشُ ونکش. فکر میکنم به اون اختناقِ تهِ گلوش... نکنه اونم یوقت بترسه از جنِ زیرِ تخت؟ الانم زیره سرم افتاده...دنبال اون تو چندتا قبرستون گشتن؟! راستی! اونو هم مثه ما تو چندتا خاطره و اددلیست دفنش آدما:))))...ادامه مطلب
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 31 تاريخ : جمعه 22 بهمن 1395 ساعت: 9:13

مامان میگه باز رفت چَپید تو غارش...
نمیدونه من کنجِ خلوتِ غارمو، به یه تیکه از بهشتَم ترجیح میدم...
غارِ فراموشیِ غبار گرفتمو...
آدما:))))...
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 22 بهمن 1395 ساعت: 9:13

این که تو شرایط دشوار و یا گاهن غیر دشوار، به یک بنده خدایی صرفا جهت روحیه دادن میگین که مثل کوه پشتش هستید فوق العادست و نشون دهنده وفاداری و جوانمردی شماست.

البته به شرطی که قبل از هر اقدامی در این راستا یه تابلویِ "خطر ریزشِ کوه" هم در مقابل چشم اون بنده خدا نصب کنید! =))))

آدما:))))...
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 42 تاريخ : جمعه 22 بهمن 1395 ساعت: 9:13

   همیشه میشِست لب پشت بوم. نه این که ازین کار خوشش بیادا، اتفاقا در حد مرگ از ارتفاع میترسید. البته بهم نگفته بود ولی خب چشماش همیشه بهش خیانت میکردن. مثلا وقتی بلند میزد زیر خنده یه غمی اون ته مّهای چشماش معلوم بود. یا وقتی سعی میکرد ادای آدمای امیدوارو دراره می دیدم  که یه نَمی گوشه اون چشمای الکی شادشه. این سری هم میدونستم دروغ میگه، اگه نمیگفت که وقتی باهام حرف میزد نگاهشو از نگاهم نمی دزدید. یبار ازش پرسیدم "بالاخره که چی میشه؟" گفتش "شاید یه شب کوله بنفششو بندازه رو دوشش و برگرده دیارشون."میگفت اونجا خیلی دوره...انقدر باید بری و بری تا برسی به جایی آدما:))))...ادامه مطلب
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 8:53

یه روزی میرسه که بستنیا آدمارو لیس  میزنن. یه روزی میرسه که دریا تو ماهیا زندگی میکنه. یه روزی میرسه که بو بینی رو حس میکنه. یه روزی میرسه که سکوت صدا رو میشکنه.یه روزی میرسه که ماها زندگی آرومی رو داریم...یه روزی که به اندازه هرچهارتا روز اول بعیده... آدما:))))...ادامه مطلب
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 6:35

جمشید؟ اگه پاییز اینقدی که تو می‌گی خوبه، چرا ما هر سال روز اول پاییز دلمون خالی می‌شه؟ همه به این زردی و نارنجی نگاه میکنن حالشون جا می‌آد، چرا ما بلد نیستیم؟چرا همه رفته بودناشون رُ میذارن برا پاییز؟چرا پاییز هیشکی برنمیگرده؟ جمشید یه سیبیل نازک داره، سفید شده، خیــــلی ساله این‌جاس، همه‌ی پاییزای آسایشگاه رُ دیده. می‌گه: این درخت بزرگه نا نداره، وگرنه بهت میگفتم پادشاه فصل‌ها یعنی چی. رادیو چهرازی پ.ن:بنظرم پاییز دست کم در حدی خوبه که  اگه جای جمشید بودم میگفتم این سه تا ماهِ زرد و نارنجی، اونقدی دوست داشتنی هستن که مثل شهریور ماه آدم حس ن آدما:))))...ادامه مطلب
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 6:34

بعضی از آدما جور خاصی خوبن. مثلا میشه به اونا تکیه کرد و خیلی فراتر از جمله"نگران نباش من هواتو دارم" هستن. این آدما وقتی میپرسن "خوبی؟" میشه راستش رو گفت. لازم نیست لبخندی تصنعی تحویل بدی و با شادی غم آلودی اعلام کنی که خوبم. یا وقتی میپرسن "چی شده؟" دیگه لازم نیست بغضت رو قورت بدی و درحالی که سعی میکنی اشکت رو کنار بزنی بگی هیچی. این آدمارو میشه بقل کرد...یا حتی بغل! چون اونقدرا خوب هستن که دیگه مهم نیست با کدوم ق،غ حس آغوششون رو بنویسی...   بنظرم همه ماها به یکی ازین آدما نیاز داریم، به فهمیده شدن و درک شدن. واقعا چقدر خوشبختن کسایی که یکی از این آدما دارن.. آدما:))))...ادامه مطلب
ما را در سایت آدما:)))) دنبال می کنید

برچسب : آدما گوگوش,آدما منو نگاه میکردن,آدما با همو تنهان,آدما خلسه,آدمای دورو,آدمای بی معرفت,آدما آدمو تنها میذارن,آدمای خوب,آدمای نامرد,آدما نباس دوست پیدا کنن, نویسنده : 5harmonika4 بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 6:34